- بی ربط
بی ارتباط، بی رابطه، بی نظم و ترتیب، بی اساس و مهمل
معنی بی ربط - جستجوی لغت در جدول جو
- بی ربط
بی پیوند بی سر و ته
- بی ربط ((رَ))
بدون ارتباط، بی رابطه، بی اساس، مهمل
- بی ربط
بی اساس، بی پایه، هردری، نابه جا، چرند، چرت، مهمل، نامربوط
متضاد: موثق، مربوط، بی ترتیب، بی نظم
متضاد: منظم، مرتب، بسامان، بی اطلاع، بی علم، ناآگاه
متضاد: آگاه، بی تناسب، بی مناسبت
متضاد: متناسب، مربوط
متضاد: موثق، مربوط، بی ترتیب، بی نظم
متضاد: منظم، مرتب، بسامان، بی اطلاع، بی علم، ناآگاه
متضاد: آگاه، بی تناسب، بی مناسبت
متضاد: متناسب، مربوط
- بی ربط
عرضيٌّ
- بی ربط
Disjointedly, Irrelative, Irrelevant
- بی ربط
de manière incohérente, irrélevant
- بی ربط
অসংলগ্নভাবে , সম্পর্কহীন
- بی ربط
غیر مربوط طور پر , بے ربط
- بی ربط
bağlantısız şekilde, alakasız
- بی ربط
kwa kukosa muunganiko, isiyohusiana
- بی ربط
בצורה לא קשורה , חסר קשר
- بی ربط
불규칙적으로 , 관련 없는
- بی ربط
ばらばらに , 無関係な
- بی ربط
असंबद्ध रूप से , अप्रासंगिक
- بی ربط
secara terputus, tidak relevan
- بی ربط
อย่างไม่มีความเชื่อมโยง , ไม่เกี่ยวข้อง
- بی ربط
onsamenhangend, irrelevant
- بی ربط
desordenadamente, irrelevante
- بی ربط
in modo sconnesso, irrilevante
- بی ربط
de forma desconexa, irrelevante
- بی ربط
支离破碎地 , 无关的
- بی ربط
niespójnie, niezwiązany
- بی ربط
безладно , не має відношення
- بی ربط
unzusammenhängend, irrelevant
- بی ربط
бессвязно , не относящийся
